درخت حیات. اولین گناه.
این یک سیب بود؟
ذریت مار.
William Branhamخواندن شرح کامل در...
عصر کلیسای افسس.مکاشفه 7:2,
"...هر که غالب آید به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط باغ فردوس خداست بخورد."این یک پاداش آتی برای تمام غالب شوندگان در تمام ادوار است. وقتی آخرین ندای نبرد به صدا درآید، وقتی جوشن خود را زمین می گذاریم، آنوقت در فردوس خدا آرامی خواهیم یافت و سهم ما تا ابد، درخت حیات خواهد بود.
« درخت حیات »، آیا این نمادی زیبا نیست؟ این سه بار در کتاب پیدایش و سه بار در کتاب مکاشفه بکار رفته است. در هر شش بار همان درخت و دقیقاً سمبل همان چیز است.
ولی درخت حیات چیست؟ خوب، ابتدا باید بدانیم که خود درخت نشانگر چیست. در اعداد 6:24 بلعام اسرائیل را توصیف نمود و گفت که آنها “مثل درختان عود که خداوند غرس نموده باشد،” هستند. در سرتاسر کتاب مقدس درخت اشاره به فرد دارد، مانند مزامیر باب 1. بنابراین درخت حیات باید شخص حیات باشد و آن عیسی است.
در باغ عدن دو درخت در وسط باغ بودند. یکی درخت حیات بود و دیگری درخت معرفت نیک و بد. انسان باید به درخت حیات زیست می کرد، اما نباید درخت دیگر را لمس می کرد و گرنه می مرد. ولی انسان از درخت دیگر سهیم شد و وقتی این کار را کرد، موت بواسطه ی گناهش به او وارد شد و او از خدا جدا شد.
حال آن درخت در باغ عدن، درختی که منبع حیات بود، عیسی بود. در انجیل یوحنّا باب 6 تا 8، عیسی خود را بعنوان منبع حیات جاوید نشان می دهد. او خود را منّ آسمانی خواند. او از این سخن گفت که خودش را خواهد داد و هرکه از او بخورد، هرگز نمی میرد. او اعلام کرد که ابراهیم را می شناخت و پیش از ابراهیم بوده است. او نبوت نمود که خودش آب زنده به ایشان خواهد داد و هرکه از آن بنوشد، دیگر تشنه نخواهد شد، بلکه حیات جاودان خواهد یافت. او خود را بعنوان هستمِ عظیم نشان داد. او نان حیات، چاه حیات زنده، آن ابدی، درخت حیات است. او در وسط باغ عدن بود و در وسط فردوس خدا خواهد بود.
برخی بر این عقیده هستند که این دو درخت نیز در باغ عدن مانند سایر درختانی بودند که خدا در باغ قرار داده بود. ولی محققین و شاگردان ساعی می دانند که این گونه نیست. وقتی یوحنّای تعمید دهنده می گفت که اینک تیشه بر ریشه ی همه ی درختان نهاده شده، درباره ی درختان طبیعی صحبت نمی کرد، بلکه درباره ی چهارچوب روحانی صحبت می کرد. در اوّل یوحنّا 11:5 می گوید:
“و آن شهادت این است که خدا حیات جاودانی به ما داده است و این حیات، در پسر اوست.”
عیسی در یوحنا 40:5 می گوید:
“و نمی خواهید نزد من آیید تا حیات یابید.”
بنابراین، شهادت کلام خدا، به وضوح و آشکار اعلام می کند که حیات و حیات جاودان در پسر است. در هیچ جای دیگری نیست.آنکه پسر را دارد، حیات را دارد و آنکه پسر خدا را ندارد، حیات را نیافته است.
از آنجا که این شهادت نمی تواند تغییر کند، بر آن افزوده یا از آن کسر گردد، پس این شهادت باقی است که حیات در پس است. پس درخت در باغ عدن باید عیسی باشد.
بسیار خوب، اگر درخت حیات یک شخص است، پس درخت معرفت نیک و بد هم یک شخص است. نمی تواند غیر از این باشد. پس عادل و شریر در باغ عدن در کنار هم بودند. حزقیال 13:28 بخش اول آیه:
“تو (شیطان) در عدن در باغ خدا بودی.”اینجاست که ما مکاشفه ی راستین « ذریت مار » را دریافت می کنیم. این چیزی است که به راستی در باغ عدن رخ دارد. کلام می گوید که حوّا توسط مار فریفته شد. در حقیقت او توسط مار اغوا شد. در پیدایش 1:3 می گوید:
“و مار از همه ی حیوانات صحرا که خداوند ساخته بود، هشیارتر بود”.1این جانور بسیار به انسان شبیه بود (و درعین حال یک حیوان خاص بود.) که می توانست استدلال و تکلم کند. او یک حیوان دو پا بود و به نوعی چیزی مابین شامپانزه و انسان، ولی به انسان شبیه تر بود. او آن قدر شبیه انسان بود که بذر او می توانست و در حقیقت توانست با حوّا ادغام شده، باعث آبستن شدن او بشود. وقتی این اتفاق افتاد، خدا مار را لعنت نمود. او تمام استخوان های بدن او را تغییر داد تا او مجبور شود روی شکم بخزد. علم می تواند هرچقدر می خواهد تلاش کند، ولی هرگز حلقه ی گمشده را نخواهد یافت. خدا این را انجام داده. انسان باهوش است و می تواند ارتباط بین انسان و حیوان را ببیند و تلاش می کند آن را با قانون تکامل توضیح دهد. هیچ سیر تکاملی ای وجود ندارد. اما انسان و حیوان آمیخته شدند. این یکی از اسرار خداست که مخفی مانده بود، ولی آن را مکشوف نموده است. این همان ابتدا در میان باغ عدن، زمانی که حوّا به حیات پشت کرد و موت را پذیرفت اتفاق افتاد.
دقت کنید که خدا در باغ به آنها چه گفت، پیدایش ,15:3 “عداوت در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می یگذارم، او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه ی وی را خواهی کوبید.”
اگر به این کلام استناد کنیم که زن یک ذریت داشته، پس مار هم قطعاً می بایست یک ذریت داشته باشد. اگر ذریت زن بتواند کودکی بدون ذریت مرد باشد، ذریت مار هم می بایست همین الگو را داشته باشد، یعنی باید یک مذکر دیگر بدون دخالت انسانِ مذکر متولد شود. هیچ دانش آموزی نیست که نداند ذریت زن مسیح بود که با دخالت خدا و بدون آمیزش انسانی آمد. این هم به خویی مشخص است که پیش بینی کوبیدن سر مار در حقیقت نبوتی بود از آنچه مسیح در برابر شیطان بر روی صلیب محقق خواهد کرد. آنجا بر روی صلیب خداوند سر شیطان را می کوید درحالیکه شیطان پاشنه ی خداوند را می کوبد.
این قسمت کلام مکاشفه ی این است که چگونه بذر و ذریت مار بر روی زمین کاشته شد، ما روایت لوقا 35,26:1 را داریم که دقیقًا به ما نشان می دهد چگونه ذریت زن بدون دخالت یک انسان مذکر بصورت فیزیکی آشکار شد.
“و در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت، فرستاده شد. نزد باکره ای نامزد مردی مسمی به یوسف از خاندان داود و نام آن باکره مریم بود. پس فرشته نزد او داخل شده، گفت: “سلام بر تو ای نعمت رسیده! خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی.” چون او را دید، از سخن او مضطرب شده، متفکر شد که این چه نوع تحیت است. فرشته بدو گفت: “ای مریم! ترسان مباش، زیرا که نزد خدا نعمت یافته ای. و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی، مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.“ مریم به فرشته گفت: “این چگونه می یشود و حال آنکه مردی را نشناختها م؟” فرشته در جواب وی گفت: “ روح حالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند، از آن جهت آن مولود مقدس، پسر خدا خوانده خواهد شد.”همان گونه که ذریت زن دقیقاً خدا بود که خود را در جسم انسانی تکثیر می نمود، بنابراین ذریت مار هم عیناً طریقی است که شیطان یافت و قادر است از آن طریق در را برای خود در نسل بشر باز کند. برای شیطان غیرممکن بود (چون او یک روح خلق شده بود.) تا مانند خدا خود را تکثیر سازد، پس روایت پبدایش به ما نشان می دهد که چطور او ذریت خود را وارد کرد یا به عبارتی خود را در نسل بشر وارد نمود. همچنین یادتان باشد که شیطان «مار» خوانده شده است. این ذریت یا تزریق او به نسل بشر است که درباره ی آن صحبت می کنیم.
قبل از اینکه آم یک شناخت جسمی از حوّا داشته باشد، مار این شناخت را از او داشت و مولود آن قائن بود. قائن (مولود یا ولد.) «از آن شریر» بود. (اول یوحنا 12:3) روح مقدسی که در یوحنّا بود نمی توانست در جایی آدم را «آن شریر» بنامد. (چون اگر پدر قائن بود، باید مانند او می بود.) و در جایی که دیگر آدم را «پسر خدا» بخواند، که از طریق آفرینش بود (لوقا 38:3 ). قائن از نظر شخصیتی به شباهت پدرش بود، آورنده ی موت و قاتل. اعتراض کامل او در مواجهه با قادر مطلق، در یدایش 13،9،5:4 و 14 نشان می داد که او از نظر شخصیتی بی شباهت به انسان است و این فراتر از تمام مواردی است که در رابطه با مواجهه بین شیطان با خدا در کتاب مقدس می بینیم.
“اما قائن و هدیه او را منظور نداشت، پس خشم قائن به شدت افروخته شده، سر خود را به زیر انداخت. پس خداوند به قائن گفت: “برادرت هابیل کجاست؟” گفت: “نمی دانم، مگر پاسبان برادرم هستم؟” قائن به خداوند گفت: “عقوبتم از تحملم زیاده است، اینک مرا امروز بر روی زمین مطرود ساختی، و از روی تو پنهان خواهم بود و پریشان و آواره در جهان خواه م بود و واقع می یشود هرکه مرا یابد، مرا خواهد کشت.“
به شهادتی که خدا درباره ی ولادت قائن، هابیل و شیث می دهد، خوب دقت کنید. پیدایش 2,1:4
“و آدم، زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده، قائن را زایید و گفت: ”مردی از یهوه حاصل نمودم.”
و بار دیگر برادر او هابیل را زایید. و هابیل گلهب ان بود، و قائن کارکن زمین بود.“پیدایش 25:4
“پس آدم بار دیگر زن خود را شناخت، و او پسری بزاد و او را شیث نام نهاد،”
سه فرزند پسر در نتیجه ی دوبار عمل شناختن جسمانی آدم متولد می شوند. از آنجائیکه کتابمقدس کلام کامل و دقدق خداست، پس در اینجا اشتباهی رخ نداده است بلکه این شهادتی برای درک بهتر ماست. از آنجائیکه در نتیجه ی دو عمل شناخت آدم سه فرزند بدنیا آمدند، مطمئناً می دانید یکی از این سه، فرزند آدم نبود. خدا این را با این دقت ثبت کرده تا چیزی را به ما نشان بدهد. حقیقت این است که حوّا در رحم خود دو پسر (دو قلو) از دو لقاح جداگانه داشت. او حامل یک دو قلو بود، لقاح قائن اندکی قبل از هابیل بود.خواندن شرح کامل در... عصر کلیسای افسس.
دانلود... ذریت مار. - William Branham